هالیفاکس – آنها اسلحه ظهر سیتادل را در هالیفاکس در 27 مارس 2020 خاموش کردند.
با توجه به تمام اتفاقات دیگری که در حال رخ دادن بود، شلیک تفنگ – مانند ساعت در ظهر، از قلعه مشرف به بندر، هر روز به غیر از کریسمس از سال 1857 – در آن زمان تا حدودی بی اهمیت به نظر می رسید. اما خاموش شدن آن نمادی از برهم زدن عادی بودن بود، چه شوم و چه شوم.
این تابلو با تابلوهای کاغذی دست ساز در همه جا در درب کسب و کارها آمد که تعطیلی آنها را اعلام می کرد. با خیابانهای متروک، عرصههای خالی، محلهای کار خالی آمد.
این با درک تازه ای از همنوعان شما به عنوان یک تهدید بالقوه و ترسی که همراه با آن به وجود آمد به وجود آمد.
شانزده روز قبل از آن، در 11 مارس، سازمان بهداشت جهانی یک بیماری همه گیر جهانی کووید را اعلام کرده بود. در حال حاضر 118000 مورد در 114 کشور وجود داشته است و 4291 نفر جان خود را از دست داده اند.
در آن زمان به نظر می رسید که شروع یک محاصره است. اما هیچ کس انتظار نداشت که تعداد کشته ها هزار برابر شود، هیچ کس انتظار نداشت که این محاصره تا سه سال دیگر ادامه یابد.
روز جمعه، WHO پایان وضعیت اضطراری جهانی COVID را اعلام کرد. بر اساس شمارش آن، 1221 روز پس از اولین اطلاع از مجموعه ای از موارد ذات الریه با علت ناشناخته در ووهان، چین.
اینها هفت میلیون مرگ پیش بود. این موارد مرگ و میر گزارش شده است – سازمان جهانی بهداشت رقم واقعی را نزدیک به 20 میلیون تخمین می زند. در کانادا، تلفات در حال حاضر به 50292 رسیده است.
تدروس آدهانوم گبریسوس، مدیر کل سازمان جهانی بهداشت صبح روز جمعه گفت: «بنابراین با امید فراوان من وضعیت کووید-19 را به عنوان یک وضعیت اضطراری بهداشتی جهانی اعلام می کنم.
با این حال، این بدان معنا نیست که COVID-19 به عنوان یک تهدید جهانی برای سلامتی پایان یافته است.
با این بیانیه، غبریسوس یک فصل از داستان جهانی کووید را بسته و فصل بعدی را باز کرد.
زیرا اگرچه تعداد مرگ و میر ناشی از کووید در حال کاهش است – اگرچه طبق گفته WHO هنوز هر سه دقیقه یک بار جان خود را از دست می دهد – زخم های آن همه گیری بسیار فراتر از تلفات غم انگیز میلیون ها زندگی است که گرفته است.
نوری به برخی از شکافهای زشت در نمای اجتماعی ما تابید، و به نظر میرسد آنچه ما در آنجا دیدیم، تا زمانی که تصاویر سالمندان ما از پنجرههای خانههای مراقبت طولانیمدت خود نگاه میکنند، در خاطرات ما باقی بماند. در خانواده ممکن است دیگر هرگز در آغوش نگیرند.
مقابله با همهگیری – بهویژه از نظر محدودیتها، بسته شدن مرزها و دستورات واکسنسازی – قطبیسازی را آشکار و تشویق کرد. کسانی بودند که مایل بودند برای خیر بزرگتر فداکاری کنند، و کسانی بودند که معتقد بودند آنچه که به صورت فردی می خواهند خیر بزرگتر است.
بدتر از آن، سیاستمدارانی که مایل به سرمایه گذاری از این شکاف ها برای منافع خود باشند، وجود نداشت.
کووید برخی از نابرابری های گسترده را در سطح جهانی، سراسری و در سطح منطقه ای آشکار کرد. جوامع و کشورهای فقیرتر و محروم اغلب بیشترین آسیب را از این بیماری میبینند و آخرین کسانی هستند که کمک دریافت میکنند، چه واکسن یا ابزاری برای ردیابی و مبارزه با بیماری.
و این وضعیت بدتر شد زیرا بسیاری از کشورهای ثروتمندتر که با این بیماری همهگیر مبارزه میکردند، ابتدا برای خود دفاع کردند، بهدلیل انکار مفهومی که در وهله اول منجر به تشکیل WHO شد – اینکه بیماریها نه مرزها را میشناسند و نه لایههای اجتماعی-اقتصادی.
و هنوز …
در خاک های فاجعه گاهی میوه های با ارزش می روید.
در مبارزه با این بیماری همه گیر، ما اکنون برنامه ای داریم، هم در مقیاس جهانی و هم در مقیاس ملی، برای مبارزه با بعدی – اجتناب ناپذیر -. و با دانستن عواقب شکست، رهبران جهان می توانند به خطر خود آن طرح را نادیده بگیرند.
کووید، عدم آمادگی بسیاری از کشورها را از نظر توسعه، تامین و تدارکات عناصر حیاتی برای مبارزه با این بیماری آشکار کرد.
به عنوان مثال، کانادا با آموختن از تقلای خود برای یافتن ونتیلاتورها، تجهیزات حفاظت فردی و تدارکات واکسن، تلاش های خود را در زمینه تحقیقات واکسن و ایجاد امکانات تولید واکسن افزایش داده است تا اطمینان حاصل کند که همه گیری بعدی – هر چه که باشد – از راه می رسد. که امکان توسعه داخلی و تولید واکسنها، مشکلات آینده را کاهش میدهد.
و این تحقیق بازدهی دارد.
در تلاش برای یافتن واکسنها و درمانها، میلیاردها دلار بیسابقه در تحقیقات مربوط به کووید در سه سال گذشته ریخته شد. و در یافتن ابزارهایی برای مبارزه با همهگیری، محققان همچنین پتانسیل استفاده از این ابزارها را برای مبارزه با سایر بیماریها نیز مشاهده کردند.
آنها نویدبخش استفاده از واکسنهای mRNA توسعهیافته برای کووید علیه تعدادی دیگر از جمله آنفولانزا، HIV، هاری، زیکا و RSV هستند.
آنها احتمالاتی را در استفاده از mRNA درمانی برای درمان سرطان ها و فیبروز کیستیک و برخی اختلالات ژنتیکی می بینند.
و مهمتر از همه، فوریت برای تحقیقات COVID استانداردی را برای تحقیقات پزشکی بیشتر ایجاد کرد – بوروکراسی کمتر، اهداف متمرکزتر و بودجه بهبود یافته. اینکه آیا این استاندارد بدون وجود یک بیماری همه گیر حفظ می شود، باید دید.
احتمالاً برجستهترین تغییری که در نتیجه همهگیری رخ داد، و تغییری که بهطور بالقوه میتواند طولانیترین تأثیر را داشته باشد، افزایش آگاهی عمومی از آنچه کارکنان مراقبتهای بهداشتی انجام میدهند، شرایطی که در آن انجام میدهند و فداکاری هایی که برای انجام کارشان انجام می دهند.
در اوایل همهگیری، در حالی که مردم با خانوادههایشان با قرنطینههای جدید مواجه بودند، داستانهایی درباره کارکنان مراقبتهای بهداشتی میخواندند که هفتهها جدا از خانوادهشان زندگی میکردند – هم برای اینکه بیماری را به خانوادههایشان منتقل نکنند و هم نخواهند کرد. عفونت را از خانواده خود به بیمارستان بیاورند.
در ونکوور، در اوایل قرنطینه، یک دور تشویق شبانه از بالکن های مرکز شهر به قدردانی از کارکنان مراقبت های بهداشتی شنیده می شد.
این به معنای قدردانی از چیزی است که پرستاران و پزشکان، به ویژه پزشکان سابق، قبل از همهگیری گفتهاند: اینکه آنها بیش از حد کار میکنند و پرسنل کم دارند.
و این به نوبه خود به عمل در سطح دولتی تبدیل شده است. در حال حاضر، هر استان و منطقه ای در این کشور مشوق هایی را برای جذب، آموزش و نگهداری بیشتر پرستاران ارائه می دهد.
اما شاید مهمترین ثمره این همه گیری این باشد: ضعف سلامت عاطفی و روانی جمعی ما را آشکار کرد. و به ما نشان داد که چقدر به پیوند شکننده بین خود و همسایگانمان برای این سلامت وابسته هستیم.
به ندرت کسی وجود دارد که مرگ یکی از نزدیکانش در سه سال گذشته زندگی او را تحت تأثیر قرار ندهد. کمیاب تر از آن، فردی است که در آن زمان خود را ناامید و منزوی ندید، که مشتاق گونه ای بزرگتر از تماس انسانی نبود.
اسلحه ظهر مدتهاست که شلیک روزانه خود را بر فراز بندر هالیفاکس از سر گرفته است. WHO به ما می گوید همه گیری تمام شده است. این بدان معنا نیست که همه چیز به حالت عادی برمی گردد. هرگز نمی تواند. تعداد زیادی مرده وجود دارد و خیلی چیزها تغییر کرده است، در درون و بیرون خودمان.
فرانک هربرت در کتاب خود “تلماسه” شعاری علیه ترس نوشت:
“من با ترسم مواجه خواهم شد. اجازه خواهم داد که از روی من و از من عبور کند. و چون گذشت، چشم باطن را برمی گردانم تا راهش را ببینم.»
ترس همه را تغییر می دهد. این بیماری همه گیر را نیز دارد. زخم های سه سال گذشته بیش از حد برجسته و گسترده هستند که نمی توان نادیده گرفت.
اما اگر بخشی از نتیجه آنچه که ما مجموعاً تجربه کرده ایم این باشد که در میان ما کسانی هستند که قدردانی جدیدی از نزدیکترین افراد به خود دارند و دیگر ارتباط خود را با خانواده و همسایگان خود مسلم نمی دانند، در این صورت مانند افراد مورد علاقه زخمی که با حافظه دردناک سنگین شده است، شاید بخشی از آن تغییر قابل استقبال باشد.
به گفتگو بپیوندید