پدر و مادر، خواهر و برادر، دوستان: به یاد آوردن جان های از دست رفته در حمله ون تورنتو

پنج سال از زمانی که مردی عمداً با یک ون سوار بر یک پیاده رو شلوغ در شمال تورنتو شد، می گذرد و یکی از بدترین قتل های دسته جمعی این کشور را انجام می دهد.

ده نفر در حمله ون در آوریل 2018 جان خود را از دست دادند و یک نفر دیگر نیز بیش از سه سال بعد بر اثر جراحات وارده جان باخت.

در اینجا نگاهی به زندگی های از دست رفته، بر اساس مصاحبه با خانواده و دوستان و اظهارات تأثیر قربانیان که در دادگاه ثبت شده است.

بتی فورسایت، 94

بتی فورسایت یک کتابخانه پیاده روی، مورخ خانوادگی و دوست خوب پرندگان و سنجاب ها بود.

او در 30 ژوئیه 1923 در پیس هاون، شرق ساسکس در بریتانیا به دنیا آمد. او در سال 1968 با 9 پودل به کانادا رفت و خدمتکار وفادار ملکه باقی ماند.

فاجعه در همان اوایل خانواده رخ داد. پدرش، چارلز اسپیدی فورسایت، یکی از اعضای ارتش بریتانیا بود و در سال 1928 در دریا در نزدیکی جبل الطارق ناپدید شد.

اما بتی، شوخ طبعی و شوخ طبعی او، از پدر گمشده اش به عنوان موادی برای گردهمایی های خانوادگی استفاده می کرد.

“آیا او پدر واقعی ما بود؟” با صدای بلند می گفت “مامان او را دیوانه کرد؟ آیا او از کشتی پریده است؟»

او عاشق کازینو، خیابان تاج گذاری و یک فنجان چای خوب بود. او از سیاست متنفر بود، اما سیاستمداران را دوست داشت.

پس از مرگ او، خانواده و دوستانش او را به انگلستان بازگرداندند.

او در کنار مادر و برادرش به خاک سپرده شده است.

جی هون کیم، 22 ساله

جی هون کیم یک دانشجوی 22 ساله اهل کره بود که در کالج سنکا تحصیل می کرد. روزی که مورد ضرب و شتم قرار گرفت او در پیاده رو خیابان یونگ بیرون بود.

او نزد همکلاسی ها و اساتیدش به جون معروف بود. او اغلب با لبخندی بر لب و به عنوان “نیروی مثبت و شادی” دیده می شد.

سوه چانگ، 22

سوه چانگ و سگش، کوکو، در سال 2015 با را سو هم اتاقی شدند. این دو زن جوان در اولین روز مدرسه در دانشگاه تورنتو با هم آشنا شدند و بلافاصله بهترین دوستان شدند. به گفته چانگ هم روح افلاطونی او بود. چانگ بامزه، بالغ و یک “فرهنگ لغت انسانی” بود.

سو در بیانیه تاثیر قربانی خود گفت: “او بیش از یک دوست صمیمی بود، او گاهی یک خواهر، گاهی یک مادر، گاهی یک معلم بود.”

چانگ به عنوان یکی از همکاران فروش در Holt Renfrew با شینا تان کار می کرد.

تان می‌نویسد: «سوهه که در صنعتی پر از افراد حسود و جعلی بود، مانند نور درخشانی برجسته بود، همیشه مهربان، ملایم و با لبخند واقعی خود هر کسی را گرم می‌کرد. او دختری باهوش، جاه طلب و محترم بود که آینده درخشانی در پیش داشت.»

همکار دیگر، دایان سالیوان، جنبشی را آغاز کرد که او آن را «اثر سوهه» نامید تا با مهربان‌تر، صبورتر و کمتر انتقادی، ویژگی‌های خود را زنده نگه دارد.

سالیوان گفت: به عبارت دیگر، دوست داشتنی تر.

جرالدین برادی، 83

جری بردی به دخترش، جنیس کربی، یاد داد که در کنار صبر و درک به بهترین افراد فکر کند. این زوج روزانه دو تا سه بار صحبت می کردند.

بردی در این منطقه بزرگ شد و بیش از 60 سال با همسرش در خیابان هانسلو زندگی کرد. دخترش گفت که او موهای سفید زیبایی داشت و زخم‌های قابل توجهی روی هر دو پا داشت، جایی که پزشکان استخوان‌هایی را برای بازسازی فک پایین او پس از سرطان گرفته بودند.

کربی در بیانیه تاثیر قربانی خود نوشت که مادر بردی نیز در همان سن 83 ساله دچار ضربه روحی شد.

کربی آن روز قدم های مادرش را باز کرد. بردی به بانک نوا اسکوشیا رفت و 200 دلار برداشت. سه تولد نزدیک بود، از جمله تولد کربی و دو تا از نوه هایش. او قبلاً کارت ها را امضا کرده بود. آنها فقط به پول نیاز داشتند تا در آنها ریخته شود.

او سپس برای نوه‌اش پوشک خرید، آن‌ها را در ماشینش انداخت و برای پرداخت قبوض به سمت بانک مونترال رفت.

کربی قصد داشت آن روز بعد از کار برای دیدن مادرش به آنجا برود – اگر در شهر بود معمولاً به آنجا می آمد.

بردی معمولا حوالی ساعت 2 بعدازظهر چرت می زد، اما تلفنش را جواب نمی داد. کربی به خانه مادرش رفت و متوجه شد که ماشین او رفته است. نصف فنجان چای روی میز نشست.

چول مین «ادی» کانگ، 45 ساله

ادی کانگ نزدیک به 20 سال با همسرش بود و با هم زندگی خود را در کانادا ساختند. این جفت از کره دور هم جمع شدند. او به عنوان آشپز در استیک‌خانه برزیلی کوپاکابانا در تورنتو کار می‌کرد.

او با “شادی روزانه”، لبخند درخشان و اشتیاق به آشپزی، لذت را به رستوران آورد.

همسر او، سو مین کیم، در بیانیه تاثیر قربانی خود نوشت که بدون شوهرش گم شده است.

آن ماری دامیکو، 30

آن ماری دامیکو با روحیه ای سبک زندگی می کرد که می توانست اتاق را با خنده از هم جدا کند.

او سالها قبل به عنوان دانشجوی تابستانی در Invesco مشغول به کار شد و تا روز حمله در آنجا کار کرد. مادرش در دادگاه گفت که دامیکو به تازگی یک دوره تجزیه و تحلیل داده را گذرانده بود و در امتحان نهایی 97.5 درصد درآمد کسب کرد.

D’Amico یک جوینده هیجان بود که در کوه های آلپ سوئیس با چتربازی پرید، کوه های ایتالیا را با زیپ لاین طی کرد و در مسابقه معروف پنیر نورد در تپه کوپر در انگلستان شرکت کرد.

او در تکواندو کمربند مشکی داشت و سافت بال بازی می کرد. او همچنین اشعار جدیدی برای آهنگ های قدیمی نوشت.

خواهرش فرانسیس دامیکو در دادگاه گفت: «برخی از بهترین موفقیت‌های او عبارت بودند از: «بانوی در رختخواب» با آهنگ «بانوی قرمز پوش» پس از اینکه عمه‌ام به شدت روی یخ سیاه افتاد و در بستر افتاد.

خانواده دامیکو بنیادی را به نام او راه اندازی کردند تا به زنان و کودکان کمک کند عاری از خشونت زندگی کنند.

منیر نجار، 85

منیر نجار در 10 دسامبر 1932 در سالت، اردن به دنیا آمد. او دوران تحصیل خود را در پاتریارک لاتین اورشلیم گذراند تا زمانی که فلسطینیان در سال 1948 مهاجرت کردند، زمانی که خانواده برای پایان دبیرستان به اردن بازگشتند.

در بغداد به دانشگاه رفت و سپس به آمریکا رفت. حرفه او او را به لیبی و سپس به اردن برد.

او و همسرش لیلیان به مدت 54 سال ازدواج کردند. این زوج همه چیز را با هم انجام دادند: آشپزی، ورق بازی و تماشای تلویزیون.

منیر از همسرش مراقبت کرد، مواد غذایی خرید، صورت حساب ها را پرداخت و همه چیز را در اطراف خانه در امان درست کرد.

فرزندان آنها هر دو به کانادا مهاجرت می کنند. منیر دوست داشت با خانواده اش به مونترال، نیاگارا روی دریاچه و آبشار نیاگارا سفر کند.

در مارس 2018، این زوج نیمی از جهان را دورتر سفر کردند تا دو ماه را با فرزندان و نوه های خود بگذرانند.

دخترش، هانین، در دادگاه گفت که در اعماق درون منیر کودکی پنهان زندگی می کرد که همیشه کنجکاو برای یادگیری بود.

و او با نگرش «que sera sera» زندگی می کرد.

او گفت: “او زیبایی را در همه چیز اطراف خود می دید و از همه چیزهای کوچکی که بیشتر مردم بدیهی می دانند قدردانی می کرد.”

او هر روز به دخترش زنگ می‌زد و از او می‌خواست کانادا را بگردد، کشوری که یک سال قبل به آن نقل مکان کرد.

پسرش عمر گفت: “منیر مردی دوست داشتنی بود که معتقد بود زیبایی و خوبی در همه و همه چیز وجود دارد.”

دوروتی سیول، 80

دوروتی سیول از رفتن به رانندگی های طولانی با بهترین دوست و خواهرش جوآن بگ لذت می برد. آن دو همچنین برای تماشای چراغ های کریسمس به اطراف می چرخیدند.

آنها برای ورزش زندگی می کردند و در حالی که با یکدیگر تلفنی صحبت می کردند، بازی تیم های تورنتو را تماشا می کردند.

بگ در بیانیه تاثیر قربانیان خود به دادگاه گفت: “ما تیم های خود را به گونه ای تشویق می کردیم که گویی در میدان ها هستیم.”

“خانواده های ما می دانستند که خطوط در طول مدت رویدادها شلوغ خواهد بود.”

سول هرگز یک موقعیت خاص را از دست نداد، همیشه کارت تبریک می فرستاد و در گردهمایی ها شرکت می کرد.

خواهران هر روز صبح با تلفن صحبت می‌کردند و روزهای خود را می‌گفتند، سپس بعداً گزارش می‌دادند تا به یکدیگر اطلاع دهند که سالم به خانه برگشتند.

این جفت یک لیست سطلی نیز داشتند. آنها موفق شدند در امتداد لبه بیرونی برج CN راه بروند، اما موارد دیگر انجام نشده باقی ماندند. بگ گفت: «زمان تمام شد.

آندریا برادن، 33

دوستانش می گویند آندریا برادن لبخندی داشت که «می تواند هر اتاقی را روشن کند».

او قرار بود یک ماه پس از حمله به برادرزاده دو ماهه اش، فرزند برادرش، مادرخوانده شود. خواهرش باردار بود و برادن به زودی عمه باحال پنج خواهرزاده و برادرزاده‌اش می‌شد. خواهر شوهرش آدریان کنافلک در بیانیه تاثیر قربانیان نوشت که او آن بچه ها را لوس کرد.

کنافلک گفت: “او کسی بود که هدایای سخاوتمندانه بیشتری داد، که برای کمک به برنامه ریزی مهمانی ها، ساختن قطعات مرکزی و آوردن گل ها، بادکنک های اضافی وقت صرف کرد.”

برادن اخیراً طلاق خود را نهایی کرده بود و در حالی که به آرامی دوباره وارد دنیای دوستیابی شد، برای ناهار رفته بود.

خواهرشوهرش آدریانا کنافلک گفت: “این برای من دردناک است که او هرگز شانس دوم خود را در عشق نخواهد یافت.”

او عاشق سگش جیمی بود و قصد داشت ماه بعد با دوستش میشل کلمن به نیویورک سفر کند.

کلمن گفت: «او هنوز خیلی از زندگی‌اش را در پیش داشت، شاید دوباره ازدواج کند یا اولین فرزندش را به دنیا بیاورد.

رنوکا آماراسینگها، 45

رنوکا آماراسینگا در سال 2010 با همسرش در یک ازدواج ترتیب داده شده از سریلانکا به کانادا آمد.

بلافاصله پس از آن او به دنبال کمک به یک افسر پلیس در بخش 43 در اسکاربرو رفت. افسر پلیس لورا میدلتون در بیانیه ای که در دادگاه ارائه شد، گفت که او پنج ماهه باردار بود و مورد آزار جسمی و عاطفی شوهرش قرار گرفته بود.

میدلتون شوهرش را دستگیر و متهم کرد و به آماراسینگا کمک کرد که از شوهرش طلاق گرفت و پسرش دیون را در مارس 2011 به دنیا آورد.

میدلتون نوشت، آماراسینگا تا زمانی که در سال 2015 فارغ التحصیل شد، در حالی که پسرش را به تنهایی بزرگ کرد، به مدرسه بازگشت. او به تازگی در هیئت مدرسه ناحیه تورنتو مشغول به کار شده بود.

میدلتون نوشت: “رنوکا یکی از شجاع ترین زنانی است که تا به حال دیده ام.”

هر ماه می، آماراسینگا با پسرش سوار اتوبوس می‌شد و به سمت خانه باز پلیس می‌رفت تا از همه کسانی که به او کمک کردند تشکر کند.

میدلتون نوشت: «او الهام‌بخش بود و شجاعت و تأثیر او بر زندگی و حرفه‌ام چیزی است که عمیقاً متأسفم که بیشتر از خودم به او ابراز نکردم».

برای من، رنوکا تعریف «امید» است.

پسر رنوکا طرحی از او و مادرش را در کنار هم زیر نور خورشید که هر دو لبخند می زدند به دادگاه ارائه کرد.

آمارش تسفاماریام، 65

تسفاماریام در 12 مارس 1956 در اتیوپی به دنیا آمد و از بین چهار برادر و پنج خواهر، سومین بزرگ‌ترین اوست.

او معلم مدرسه ابتدایی شد و در دهه 1980 به اریتره نقل مکان کرد تا با والدینش که قبلاً به آنجا نقل مکان کرده بودند باشد.

وقتی جنگ اریتره و اتیوپی تشدید شد، تسفاماریام برای زندگی جدیدی در کانادا رفت. او در مونترال ساکن شد، جایی که نزدیک به یک دهه در آنجا زندگی کرد.

خانواده‌اش می‌گویند که او برای یافتن کار معنی‌دار در شهر تلاش می‌کرد، از شغلی به شغل دیگر می‌پرداخت، و در نهایت در جستجوی فرصت‌های جدید به تورنتو نقل مکان کرد.

در سال 1999، در سن 43 سالگی، تسفاماریام به مدرسه بازگشت تا پرستار شود. پس از فارغ التحصیلی برای کار در یک خانه مراقبت طولانی مدت در تورنتو رفت.

او در حمله ون متحمل صدمات فاجعه‌بار شد و از گردن به پایین فلج شد و برای تنفس به دستگاه تنفس مصنوعی نیاز داشت. پزشکان به خانواده او گفتند که ممکن است تنها چند هفته زنده بماند.

تسفاماریام بیش از سه سال در دو بیمارستان زندگی کرد.

بلای تفاماریام، برادرش از واشنگتن دی سی گفت: «او هرگز شکایت نکرد، هرگز فحش نداد.

او به خانواده‌اش می‌گوید: «می‌خواهم به خانه بروم، ممکن است روی ویلچر باشد، اما من به خانه می‌روم».

او هرگز انجام نداد. او در اکتبر 2021 بر اثر جراحات وارده درگذشت.

خانواده او جسد او را به خانه آوردند تا در آسمارا، اریتره به خاک سپرده شود.

این گزارش توسط Canadian Press برای اولین بار در 23 آوریل 2023 منتشر شد.

به گفتگو بپیوندید

گفتگوها نظرات خوانندگان ما است و مشمول این است کد رفتار. ستاره این نظرات را تایید نمی کند.