مردی که به دلیل ماری جوانا 90 سال در زندان بود ، آزاد شد

FORT LAUDERDALE ، فلوریدا – همسر ریچارد دلیسی در حالی که به جرم فروش ماری جوانا به مدت 90 سال زندان محکوم شده بود ، مانند پسر 23 ساله و پدر و مادرش درگذشت. دختر بزرگسال او در یک تصادف رانندگی وحشتناک دچار یک سکته فلج شد. او هرگز با دو نوه ملاقات نکرد – یک عمر خاطرات فراموش شده.

با این حال ، دلیسی 71 ساله صبح روز سه شنبه در حالی که خانواده اشکی اش را در آغوش گرفت با سپاسگزار و غیرقابل حضور از زندان فلوریدا خارج شد. وی پس از 31 سال خدمت گفت که فقط مشتاق است زمان از دست رفته را بازیابی کند. طبق آخرین پروژه زندانی که حمایت از آزادی وی را بر عهده داشت ، اعتقاد بر این بود که دلیسی طولانی ترین زندانی بدون خشونت شاهدانه است.

دلیسی سرانجام در این هفته برای اولین بار با نوه های 11 ساله و 1 ساله خود نیز ملاقات کرد.

دلیسی روز چهارشنبه در حالی که در پارکینگ مفصل همبرگر مورد علاقه خود بود در حالی که تماشا می کرد نوه هایش را می خندد و توپ را می پراند ، گفت: “من یک انسان مبارک ، یک بازمانده هستم.”

دلیسی در سال 1989 در 40 سالگی به جرم قاچاق ماری جوانا به 90 سال محکوم شد حتی اگر مجازات معمول آن 12 تا 17 سال بود. وی معتقد است كه هدف این حكم طولانی مدت بوده است زیرا قاضی به دلیل اینكه ایتالیایی اهل نیویورك بود ، به اشتباه تصور كرد كه او بخشی از جرایم سازمان یافته است. دلیسی گفت که او فرصت هایی داشته اما هرگز تمایلی به آن زندگی نداشته است.

او ترجیح می دهد که به خاطرات از دست رفته و زمانی که هرگز به عقب نخواهد پرداخت نپردازد. او عصبانی نیست و در عوض از هر فرصتی برای ابراز سپاس و امید استفاده می کند.

“زندان مرا تغییر داد. من هرگز واقعاً نمی دانستم که خدا کیست و اکنون می دانم و این باعث تغییر نحوه گفتگو با مردم و رفتار با مردم شده است. ”گفت دلیسی ، که مربی زندانیان جوان شد. “برای من ، که مدتها آنجا بودم ، توانستم اعضای باند را از باندها به آقا برسانم.”

وقتی هیپستر 40 ساله آن زمان با لهجه غلیظ ایتالیایی برای اولین بار وارد زندان شد ، سواد نداشت ، اما خواندن و نوشتن را به خودش آموخت.

اکنون ، او می خواهد از طریق سازمان خود FreeDeLisi.com “برای هر بقیه از وقت من بهترین استفاده را بکند” که برای آزادی سایر زندانیان مبارزه می کند.

وی گفت: “سیستم باید تغییر کند و من سعی می کنم تمام تلاش خود را برای فعال بودن انجام دهم.”

کیارا جاستر ، دادستان پیشین فلوریدا که پرونده را برای پروژه آخرین زندانی اداره می کرد ، از محکومیت طولانی دیلیسی به عنوان “یک کیفرخواست مریض برای ملت ما” انتقاد کرد.

این خانواده در طی چند دهه گذشته بیش از 250،000 دلار برای حق الزحمه وكلا و بیش از 80،000 دلار برای تماس بین المللی بین المللی از راه دور هزینه كرده اند ، اما این پول آنها نیست.

ریک دلیسی تنها 11 ساله بود که در دادگاه نشست و از پدر خداحافظی کرد. اکنون ، او یک مالک تجارت موفق با یک همسر و سه فرزند در آمستردام زندگی می کند. او نمی تواند صبر کند تا پدرش را به خارج از کشور و به خانه تعطیلات آنها در هاوایی بیاورد.

اینها خاطراتی است که پدرش آرزو داشت در حالی که دربند بود ، ایجاد کند.

پدر گفت: “شنا کردن ، دراز کشیدن در آفتاب ، خیلی چیزها ، در جک همبرگر بخورید.”

هر لحظه ، حتی کوچکترها ، یک نقطه عطف هستند.

برای سالها ، ریک 43 ساله آرزو داشت که صبحانه پدرش را مانند صبح چهارشنبه با انبوه بشقاب های تخم مرغ ، بیکن ، سوسیس و بیسکویت بپزد. او فقط در حالی که پدرش یک نان شیرینی می خورد و یک بطری آب که از کمیساریای زندان نمی آمد ، اشک ریخت.

اما تفکر تلخ و شیرین در مورد زمان از دست رفته ، اتلاف است.

پسرش می پرسد برای چه؟

وی گفت: “این فقط 31 سال عذاب روح شماست.” “من به نوعی از تمام زندگی من دزدیده شدم ، بنابراین فقط قدردانی می کنم که می توانم شاهد آن باشم ، اما از طرف دیگر احساس می کنم کسی مسئول نیست؟ آیا کسی می تواند به این پاسخ دهد؟ “

ریک دلیسی گفت که خانواده اش پس از محکومیت پدر از هم پاشیدند. مادرش هرگز خوب نشد. برادرش بیش از حد مصرف کرد و درگذشت ، خواهرش در یک سانحه رانندگی وحشتناک اتفاق افتاد. ریک در 17 سالگی به کشور فرار کرد تا از درد دور شود.

بارگذاری…

بارگذاری…بارگذاری…بارگذاری…بارگذاری…بارگذاری…

“نمی توانم باور کنم که آنها این کار را با پدر من کرده اند. من نمی توانم باور کنم که آنها این کار را با خانواده من انجام داده اند. “پسر داغدار در توصیف این دیدار مانند باز کردن یک زخم دردناک و قدیمی گفت:

وقتی صحبت می کند که چقدر قدردان است که سرانجام پدرش را دید ، صداش ترک می خورد و چشمانش اشک می بارد.

ریک دلیسی گفت: “این احساس در ذهن من و عدالت وجود دارد که چه کسی مسئول این بدهی است.” “منظور من بدهی با پول نیست. منظورم چیزی با ارزش تر است. زمان. چیزی که هرگز نمی توانید پس بگیرید. “